دروغ در لغت به معنای سخن نادرست، خلاف حقیقت و واقعیت، قول ناحق است و به معنای نقل گفتاری از کسی است که آن را نگفته است. اصل آن در گفتار است؛ گذشته باشد یا آینده وعده باشد یا غیر آن. ضد صدق است و خبر از خلاف واقع، چه به صورت عمد یا سهو میباشد.
هیچکس افراد دروغگو را دوست ندارد. هنگامی که دروغ میشنویم، واقعاً و به شدت آسیب میبینیم. طبیعتاً احساس میکنیم که به ما خیانت شده و ضرر کردهایم. اما واقعیت این است که ما نیز هر روز خودمان را گول میزنیم.
دروغهای که باور میکنیم به حقایقی بدل میشوند که با آنها زندگی میکنیم. "اولیور هسنکمپ"
بله واقعیت این است که ما نیز هر روز خودمان را گول میزنیم، بنابراین خودمان را از زندگی شایسته محروم کرده و مانع موفقیتهای خود میشویم.
در اینجا برخی از محبوبترین دروغهایی که هر روز به خودمان میگوئیم را برایتان آوردهایم. امیدواریم با مطالعه این لیست صدماتی که اینگونه تفکرات بر شما وارد میکند را درک نمائید.
1) من قربانی گذشته خویش هستم
شما قربانی گذشته خویش نیستید، اما به خاطر گذشته قربانی اکنون خود هستید. البته، اعمال گذشته شما معرف شماست. اما الگوهای وسواسی گذشته ذهن شما و تحلیل بیوقفه آنچه برایتان اتفاق افتاده شما را به سوی مشکلات بیشتر سوق میدهد. گذشته شما را در خود محبوس خواهد کرد، البته اگر به آن اجازه دهید.
2) من برای این کارها خیلی پیر هستم
شما هیچگاه برای هیچ کاری بیش از حد پیر نیستید. نلسون ماندلا در سن ۷۶ سالگی رئیس جمهور شد. لئوناردو داوینچی هنگامی که وارد ۵۱ سالگی شد، اثر معروف خود مونالیزا را نقاشی نمود. کولونل ساندرز حق امتیاز نخستین KFC را در سن ۶۱ سالگی اتخاذ نمود.
همیشه افراد بسیاری وجود دارند که دقیقاً هنگامی که شرایط بر علیه آنها است دستاوردهای مهمی را کسب میکنند. مادامی که در توانایی خود تردید دارید و تصور میکنید که زمان را از دست دادهاید، اعتماد به نفسی برایتان بافی نخواهد ماند و امکان تشخیص تواناییهای خود برایتان وجود نخواهد داشت.
3) پول من را دوست ندارد
از ابتدا خود را محکوم به شکست تلقی نکنید. پول نباید نخستین هدف شما باشد. با این وجود، رها کردن آن به کلی نباید یکی از گزینههای اصلی شما تلقی شود. شما شایسته تمام رویاهای خود هستید.
از کم آغاز کنید، اما رویاهای بزرگ و بهتر در سر بپرورانید.
4) اگر فلان چیز را داشتم، خوشبخت میشدم
خوشبختی منوط به دستیابی به اهداف نیست. احساس خوشی و رضایت موقتی و زودگذر است.
تلاش کنید تا حس خوشبختی را بدون اولتیماتومهای غیرضروری تجربه کنید.
5) بعداً هم میتوانم آن را انجام دهم
این احتمالاً محبوبترین دروغی است که ما به خود میگوئیم. مشکل اینجاست که، نمیدانیم واقعاً چقدر زمان داریم. شاید روزی بیدار شوید و دریابید که زمانی برای انجام آنچه همیشه میخواستید ندارید. هیچکس از آینده خبر ندارد.
اگر منتظر لحظهایی خاص، لحظهایی ایمن و جسورانه باشید، شاید هرگز فرا نرسد.
6) من یک بازندهام، چون تلاشهایم با شکست روبهرو شدند
انتظارات خود را درباره اینکه زندگی ایدهال چگونه است، رها کنید و بر زندگی کنونی خویش تمرکز کنید. فقط باید به خاطر داشته باشید که چون برخی مسايل بر وفق مراد شما پیش نرفته، بدان معنا نیست که نباید به موفقیت دست یابید. هرگز تسلیم نشوید.
موفقیت مبتنی بر یک سری از گامهای کوچک روزانه است، عملکردها و تصمیمات شما به مرور به اهداف ختم میشوند.
7) هیچکس من را درک نمیکند
این تصوری است که اغلب مردم جهان دارند، بنابراین شما تنها نیستید. از تصور اینکه هیچکس شما را درک نمیکند، فقط به خاطر اینکه با شما موافق نیستند، دست بردارید.
متفاوت بودن کاملاً خوب است، و گاهی گوش دادن به عقاید متفاوت کمک میکند تا خودتان را بهتر درک کنید.
8) من که فلانی نیستم، من از عهده آن برنمیآیم
همه ما متفاوت هستیم. هر یک از ما سطح مهارتی متفاوت، تواناییها و شخصیتهای متفاوتی داریم. تمایل ما بر آن است که خود را با افرادی که موفق به نظر میرسند مقایسه کنیم، اما این حقیقت که برخی از آنها از صفر شروع کرده و به سختی تلاش نمودهاند را نادیده میگیریم.
طرز تفکر خود را به سوی اندیشههای مثبت سوق دهید. این عبارات را با خود زمزمه کنید: اگر آنها توانستهاند، پس من هم میتوانم.
9) عقدههای من، توانایی و تلاش من را سرکوب میکنند
در واقع، آنچه که بیش از هر چیزی مورد تنفر شماست و آنچه تلاش میکنید تا از دیگران پنهانش سازید، شما را منحصربهفرد کرده و کمک میکند تا برجسته باشید. از دید فردی که عاشق شماست به خودتان نگاه کنید، و بدین ترتیب درخواهید یافت که واقعاً چگونه فردی هستید.
زمانی که فرد در مواجهه با مشکلی قرار می گیرد به خاطر زمینه های اضطراب موجود در ناخودآگاه، به طور ناگهانی دچار دلشوره می شود، اکثر مردم به این موضوع اهمیت نمی دهند.
روانپزشکان دلشورههای ناگهانی را وامدار زمینههای ژنتیکی اضطراب در ناخودآگاه افراد و حاصل مشکلات روزمره عنوان کرد.
علت دلشورههای ناگهانی در افراد چیست؟
زمینه اضطراب باید در افراد باشد تا این مساله شکل بگیرد، زمینه اضطراب هم به صورت:
-وراثتی و ژنتیکی
-مرور زمان
-نوع زندگی فرد
-مشکلات و نگرانیهای فعلی و یا آتی آنها
که در زندگی گسترش پیدا می کند، زمانی که فرد در مواجهه با یک مشکلی قرار میگیرد به خاطر زمینههای اضطراب موجود در ناخودآگاه، به طور ناگهانی دچار دلشوره می شود، برای مثال هنگام عبور از عرض خیابان، یا در حین رانندگی، امتحان و... فرد ادعا میکند که ناگهان دچار دلشوره شده است، اما تحقیقات نشان می دهد که اضطراب در وجود این افراد همیشگی است، اما در مقابل شرایط ناگهانی این مساله به اوج خود میرسد و گرنه اختلالی به نام دلشوره ناگهانی، به خودی خود وجود ندارد.
دلشوره عامل بیرونی دارد یا درونی؟
اضطراب حالتی است که به طور ناخودآگاه به وجود می آید، مصداق این مساله تعریف اضطراب از دید روانشناسی است که میگوید: "اضطراب یک احساس مبهم ناخوشایند است که در فرد وجود دارد و عامل بیرونی ندارد".
تفاوت ترس و اضطراب نیز همین مساله است که ترس عوامل بیرونی دارد مانند، ترس از عبور در خیابانی تاریک، اما اضطراب عامل بیرونی را ندارد مانند، نگرانی مادر برای فرزندان بیرون از خانه که ناشی از ناخودآگاه اوست.
آیا دلشوره باعث بروز مشکلات جسمی می شود؟
علایم جسمی اضطراب:
دقیقا، اضطراب دو دسته علائم دارد، علائم جسمی و علائم روانی. اکثر افرادی که مراجعه می کنند با علائم جسمی مانند:
1) تپش قلب
2) احساس درد در قفسه سینه
3) علایم تنفسی و تنگی نفس
4) علائم گوارشی
5) علائم ادراری و تکرر ادرار
مواجه هستند، به علاوه با توجه به اینکه اضطراب رابطه مستقیمی با سیستم اعصاب مرکزی دارد و این سیستم نیز با تمام اعضاء و جوارح ارتباط دارد، اضطراب میتواند رابطه مستقیمی با بسیاری از بیماریهای جسمی داشته باشد.
روشهای کاهش و یا مقابله با دلشوره چیست؟
متاسفانه مردم به این مساله اهمیت نمیدهند و معتقدند که مساله مهمی نیست و نیازی به مراجعه به روانپزشک نیست، اما در وهله اول شخصی که مبتلا به چنین اختلالی است باید به روانپزشک مراجعه کند، در جلسات درمان که هم دارویی است و هم روان درمانی، روانپزشک به ریشهیابی مشکلات و اضطرابهای فرد بیمار رسیدگی میکند و به دنبال علل مسایل آزاردهنده در ناخودآگاه فرد می گردد، در این جلسات عوامل آزاردهنده شناسایی و آموزشهای مقابله با آنها به فرد تعلیم داده می شود.
آیا تا به حال به ارزش واقعی خود فکر کردهاید؟ چه اندازه به خود احترام میگذارید؟ در مواجهه با مشکلات چگونه برخورد میکنید؟ با قدرت و قوت رفتار میکنید یا ضعف و انفعال رفتار میکنید؟ اصولاً با شکست چگونه روبرو میشوید؟ خود را مقصر میدانید و به سرزنش و ملامت خود میپردازید، یا شکست را به عنوان واقعیتی از زندگی می پذیرید؟ در مقایسه خود با دیگران چه حالتی به شما دست میدهد؟
"من خیلی اعتماد به نفسم پایینه میتوانم بگم اصلا ندارم. این رفتار باعث شده که خیلی رفتارهای بد دیگهای هم پیدا کنم مثلا زود از حرف کسی ناراحت میشوم. زود قهر میکنم. عصبانی و پرخاشگری میکنم. از همه متنفر میشوم خودمم واقعا عذاب میکشم خیلی زود رنجم باعث شده که حرفای اطرافیان رو سریع به خودم بگیرم و ازشون متنفر میشم دوس دارم باهاشون قهر کنم."
پاسخ : عمدتا حساسیت و زود رنجی نشات گرفته از اعتماد به نفس پایین است لذا افرادی مثل شما که خیلی زود میرنجند باید تلاش جدی برای ترفیع اعتمادبهنفس خود داشته باشند ضمن اینکه سعی کنید بینش مثبت نسبت به دیگران داشته باشید. ممكن است علّت رنجش شما از دیگران این باشد كه نسبت به ایشان دید منفی داشته و فكر كنید همه مخالف شما هستند و شما را دوست ندارند، این تصور باعث میشود كه بدون دلیل از دیگران برنجید.
سعی كنید نگرش خود را نسبت به دیگران تغییر دهید و بپذیرید كه همه شما را دوست دارند و اگر هم در مواردی به شما تذكر میدهند یا سخت میگیرند، از آن جهت است كه شما برای ایشان مهم هستید و همه نگران حال شما هستند، از باب دلسوزی به شما تذكر می دهند. به پیامدهای منفی حالت رنجش از دیگران توجه کنید.
اگر به صورت جدّی درصدد اصلاح این حالت نباشید، زود رنجی به مرور زمان تبدیل به عادت و حتی یك ویژگی شخصیّتی در شما خواهد شد و پیامدهای منفی بسیاری را به دنبال خواهد داشت. هیچگاه نمیتوانید در زندگی خود موفّق شوید و با دیگران ارتباط صمیمی و عاطفی برقرار كنید، توجه به این مسایل، ضرورت بازنگری و تصمیم جدّی در جهت رفتار شما را میطلبد كه نسبت به دیگران نگرش مثبت داشته و اعتمادبهنفس را در خویشتن تقویت نمایید. سعی کنید علت زودرنجی خویش را شناسایی نموده، در جهت حلّ آن بكوشید.
امكان ندارد كه زودرنجی شما بدون جهت و بیدلیل باشد، حتماً دلیل و علّتی دارد ولو این كه شما آن را نشناسید. بنابراین سعی كنید علّت آن را بشناسید، هر موقعیتی كه برای شما ناراحت كننده است از آن دوری نموده و یا از قبل تمرین كنید كه اگر در چنین موقعیّتی دچار شوید چگونه باید برخورد كنید.
به جای زودرنجی، صبر و تحمّل خویش را بالا برده و روحیه مقاومت، سرسختی و عزّتنفس را در خویش تقویت نمایید. ظرفیت و توانایی تحمّل سختیها و پذیرش محدودیتها و كمبودها را در خود افزایش دهید ضمن اینکه حتما به پرورش استعدادها و قابلیتهای خود بپردازید. چون در تقویت اعتمادبهنفستان بسیار موثر خواهد بود.
رازداري همان حفظ اسرار، و پنهان داشتن مسائل خصوصياست که مردم نبايد از ان اطلاع حاصل نمايند. موراد بسياري هست که يک مسلمان بايد در آن رازداري خويش را حفظ نموده و موضوع را براي هيچ کس بازگو ننمايد، از جمله:
مسلمان درحفظ اسرار نهايت سعي خود را مي کند، حال اين اسرار مربوط به خوداو باشد يا آنکه مربوط به شخص ديگري باشد به او اعتماد نموده است. در صورت نگاهداشتن اسرار توسط تو، احساس امنيت و آرامش کرده و در غير اين صورت درمعرض خطر و ضرر و زيان خواهد بود.
تا دلمان میگیرد به دنبال بهانه کوچکی میگردیم تا با اطرافیانمان درد و دل کنیم و با حرف زدن، کمی از بار روانی مشکلاتمان کم کنیم، اما گاهی همین درد و دلهای ساده و خودمانی کار دستمان میدهد. وقتی درد و دل میکنیم یادمان میرود بعضی حرفها نه تنها از دلمان بلکه نباید از چهاردیواریمان بیرون رود.
راز و البته حفظ آن مقولهای است که همیشه با آدمی بوده است. این که فرد رازش را به چه کسی بگوید و به چه کسی نگوید، دغدغهای است که همواره ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است. یکی از دشوارترین مواقع در زندگی آدمی وقتی است که بفهمد رازش فاش شده و دشوارتر از آن وقتی است که بفهمیم این راز از سوی فردی خودی فاش شده که زمانی محرم اسرارمان بوده است.
حریم خصوصی را چگونه تعریف میکنید؟
براساس منابع علمی، حریم خصوصی یعنی یک فرد یا گروه بتواند خود یا اطلاعات مربوط به خود را مجزا کند و در نتیجه بتواند خود یا اطلاعاتش را با انتخاب خویش در برابر دیگران آشکار کند. ریشه و اساس مشکل حریم خصوصی مربوط به افشاگری نامناسب و بدون کنترل دادههای شخصی است.
برخی از مردم به سادگی رازهای خود و دیگران را افشا میکنند و پیامدهای منفی آن را نمیسنجند. و به قول سعدی: «خامشی به که ضمیر دل خویش - به کسی گویی و گویی که: مگوی» «ای سلیم! آب ز سرچشمه ببند - که چو پر شد، نتوان بستن جوی».
این حرفی كه درحال گفتنش هستم چیست؟ راست است؟ دروغ است؟ اجازه دارم آن را بیان كنم؟ شكل گفتنم درست است؟ در حال انتقال چه اطلاعاتی به شنونده خود هستم؟ و عواقب احتمالی این حرفم چیست؟
اگر بدانید كه یك لحظه بیملاحظگی به ظاهر ساده شما در نگه نداشتن یك راز تا چه حد میتواند خطرناك باشد - احتمالا مثل نارنجكی كه به كمر شماست - مواظب ضامن آن خواهید بود. راز، یكی از انواع حقالناس محسوب میشود.
پس همانطور كه از فاششدن اسرار زندگی خصوصی خودتان میترسید، از گفتن راز مردم بترسید و خیالتان جمع باشد كه كاملا ترس بجایی دارید. این خطر را جدی بگیرید و با ضامن این نارنجك هیچوقت بازی نكنید.
امیرمؤمنان زبان را مانند تیری كه به خطا میرود خطرناك میشمرد و اینگونه وصفش میكند: "احذروا اللسان فانه سهم یخطی؛ از زبان بترسید كه آن تیری است كه (بسیار) به خطا میرود."
آنقدر این صفت شناخته شده است كه بسیاری از كنایهها مثل اینكه «فلانی دهان لق است»، «دلش در و طاقچه ندارد» و «سفره دلش را هر جایی باز میكند» یا «حرف كسی را این طرف و آن طرف میبرد» و نظایر آن اشاره به همین صفت زبان دارند.
کمتر حرف بزنید
برای اینكه بتوانید مراقب زبان خود باشید باید در قدم اول كمتر حرف بزنید. كسی كه پر حرفی میكند دقت در پردازش حرفهایش را از دست میدهد. به همینخاطر است كه افراد پر حرف برای رازداری چندان قابل اطمینان نیستند. اگر میخواهید رازدار باشید كمتر حرف بزنید تا چیزی كه نباید بگویید، ناگهان از دهانتان بیرون نپرد. مطمئن باشید ضرر نمیكنید.
با شیوع غیبت بجنگید!
اگر كسی با اشتیاق، برای گفتن راز دیگران به سراغ شما میآید و با بیمیلی شما به شنیدن آن راز روبهرو شود و به در بسته بخورد، حتما دفعه بعد به دنبال مشتری دیگری خواهد بود. نه زبانی باشید برای گفتن راز دیگران و نه گوشی برای شنیدن اسرار خلق خدا از زبان دیگری. اگر همه اینطور باشیم حلقه شایعه خواهد شكست و بازار آبروبری و غیبت كساد خواهد شد.
مواظب عادتهای غلط باشید
از چیزهایی كه باعث افشای یك راز، چه راز خودتان و چه راز دیگری میشود عادتهای غلطی است كه ممكن است برای شما گران تمام شوند. مثل دادن اطلاعات غیرضرور به افرادی كه نمیشناسید یا گفتن بیدلیل هر حرفی حتی به كسانی كه میشناسید. تا زمانی كه سری در اختیار شماست او اسیر شماست اما وقتی آشكار شد شما اسیر او هستید. حضرت امیر میفرمایند: «من كتم سره كانت الخیره بیده؛ كسی كه راز خویش را حفظ كند اختیار خود را در دست دارد.»
چند مورد از اثرات نامطلوب عدم رازداری
برخی از مردم به سادگی رازهای خود و دیگران را افشا می کنند و پیامدهای منفی آن را نمی سنجند. و به قول سعدی: «خامشی به که ضمیر دل خویش - به کسی گویی و گویی که: مگوی» «ای سلیم! آب ز سرچشمه ببند - که چو پر شد، نتوان بستن جوی»
1) پرورش شخصیت منفی2) شیوع اختلالات روانی از جمله افسردگی و اضطراب
3) شیوع بدبینی در جامعه یا پایین آمدن مشارکت عمومی
4) کاهش درجه ایمان و اعتقاد به خدا
5) غفلت و انحطاط اخلاقی
6) اشاعه زشتی
پس عادت كنید قبل ازگفتن هر حرفی 3 سؤال از خودتان بپرسید:
چه میگویم؟
این حرفی كه درحال گفتنش هستم چیست؟ راست است؟ دروغ است؟ اجازه دارم آن را بیان كنم؟ شكل گفتنم درست است؟ در حال انتقال چه اطلاعاتی به شنونده خود هستم؟ و عواقب احتمالی این حرفم چیست؟
برای چه میگویم؟
دلیل من برای بیان این حرف چیست؟ آیا دلیل معقولی برای آن دارم؟ مطمئن باشید اگر دلیل معقولی برای بازگو كردن حرف خود پیدا نكنید حتما بیان آن حرف، احتمال اشتباه كردنتان را بالاتر میبرد.
به كه میگویم؟
آیا شنونده و مخاطب خودم را خوب میشناسم؟ آیا دقیقا خصوصیات اخلاقی او را میشناسم؟ آیا میدانم ممكن است بعد از شنیدن حرفهای من چه عكسالعملی نشان بدهد؟ بسیاری از مشكلات از جایی شروع میشوند كه ما بهاصطلاح سفره دلمان را پیش هركس و ناكسی باز میكنیم و بعد نتایج زیان بار آن دامان خودمان را هم میگیرد.
نکته آخر
راز سخن گفتن طوطیها هم برملا شد.پس از همین امروز تصمیم بگیرید،طوطی نباشید، طوطیها در تقلید آواها و صحبت کردن انسان باشد، بی نظیر هستند و برای مردم جذاب، در صورتی که اگر شما رازدار نباشید از گروههای دوستی و فامیلی حذف خواهید شد.