بازاریابی، فرایندی است که بین توانایی های شرکت و نیازهای مشتریان تعادل ایجاد میکند. به عنوان مثال، سازمان های خدمات مالی، می خواهد بفهمند مشتریان تمایل به افتتاح چه نوع حسابی دارند و یا به چه گزارش های مالی نیاز دارند و همچنین چه استانداردی از خدمات را انتظار دارند. خرده فروشان مواد غذایی (سوپر مارکتها) به دنبال پیدا کردن ترجیحات مشتری برای طراحی و طبقه بندی فروشگاه و ارائه طیفی از کالاها هستند.
یک رابطه موثر با رئیس در برگیرنده بستگی متقابل است، و اینکه اگر این رابطه به خوبی پیش نرود، نمیتوانیم در فعالیتهای خود موثر باشیم. روسا نیز صرفا انسانند، کارکنان موثر، رابطه اثربخش با رئیس را، به عنوان بخشی از فعالیت شغلی خود میبینند.
از ارتباطات درون سازمانی غافل نشوید و پیش از پایان سال، ارتباط سازنده خود را با رئیستان شروع کنید.
در این بخش چند4 مورد را بررسی میکنیم که به بهبود روابط شما و مدیرتان کمک میکند:
1) کارهای مهمی که از شما خواسته نشده است انجام دهید.
در هر شغلی میتوان بسیار راحت در دام امور روزمره و روتین گرفتار شد، جایی که شما فقط از طریق انجام روزمره وظایف خود به منظور حفظ امور در مسیر موجود، تقلا میکنید. مسئولیتهای روزانه بر روی هم انباشته میشود و کار شما صرفا این است که مطمئن شوید هرکاری به خوبی و به موقع انجام می شود. در حالی که یک وظیفه را به پایان میرسانید به سراغ وظیفهای دیگر میروید، و در این حین احتمالا انتظار دارید به خاطر اتمام یک وظیفه تعریف و تمجید شوید و به دنبال راهنمایی و اطلاعات برای وظیفهای هستید که درصدد شروع آن هستید.
در چنین موقعیتی شما دلمشغولی این را دارید که تلاشهایتان مورد توجه قرار نمیگیرد. در اینجا راه حل این است که وظیفه ای را انتخاب کنید که کمی متفاوت از کارهای روزمرهتان بوده و در چارچوب آن جای نگیرد، وظیفهای که برای کارو کسب و ماموریت آن نیز مهم باشد. به احتمال زیاد کارمندی میتواند گوش و چشم رئیس را به تسخیر در آورد که ابتکار عمل یا ارزشی را ایجاد، برنامهریزی و اجرا کند بدون اینکه کسی از او چنین خواستهای داشته باشد.
چالش موجود این است که باید دست روی مواردی بگذارید که هم در آن مهارت دارید و هم گمان میبرید که میتوانید در یک زمان مشخص ان را به سرانجام رسانید. البته ممکن است به آن سختی هم که فکر میکنید نباشد. این راهکار شاید به سادگی یافتن راهی برای ساماندهی قرارهای ملاقات و یا ایجاد یک برنامه مدون برای صرفهجویی در هزینهها که موجب برداشتن بار بودجهای میشود، باشد.
هرچند ارزیابی موشکافانه همه کارها توسط مدیریت سازمان عملا امکانپذیر نیست، اما هر رئیسی مراقب و متوجه افرادی که تاثیر مثبتی بر روی سازمان دارد هست، چه درون سازمان و چه بیرون سازمان. وقتی به دنبال بهبودهایی هستید که می توانید ایجاد کنید، راهکار مورد نظر خود را در قالب سوال و جواب مطرح کنید. مثال: "نظرتان چیست که من بررسی جامعی صورت دهم و راهکاری برای ساماندهی بازخورد مشتریان و بکارگیری نتایج آن در امور سازمانی پیدا کنم؟من فکر می کنم می توانم روشهایی ارائه دهم که این موضوع را سادهتر می کند."
به مجرد آنکه حمایت رئیس تان را جلب کردید، این مسیر را دنبال و پیگیری کنید. از این رهگذر شغل خود را در مسیر سریعتری برای حرکت به سمت رشد و تعالی قرار خواهید داد. و به علاوه به تعالی سازمان هم کمک میکنید.
2
2) بر امور پیش پاافتاده تسلط پیدا کنید
شاید توصیه نابخردانه ای به نظر برسد، اما گاه جزئیترین موضوعات میتواند موجب بیشترین ناامیدی و درماندگی در کار شود. این دردسرهای کوچک در امور روزمره نه فقط روال کاری شما را در هم میریزد بلکه تبعات آن برای تیم و ریاست سازمان نیز خواهد بود. فقط به فکر انجام شدن کار بودن و نه خوب انجام شدن آن، جرقهای برای دردسرهای کوچک دومینووار در سازمان خواهد بود. پس اگر به دنبال راهی آسان برای رفع مسائل پیش پاافتاده هستید، نگاهی تازه به وظایف روزمره خود داشته باشید، و در هر مساله حتی به ظاهر پیشپاافتاده نگاهی کمالگرایانه داشته باشید و تا رفع کامل نواقص آن و دستیابی به حد عالی بکوشید.
رئیس شما دوست دارد زمانی که وظیفهای به شما محول میشود، با نگاهی متعالی، جامعنگر و کمالگرایانه در مسیر تحقق آن گام بردارید. این شکل نگاه موجب میشود که راس سازمان نیاز به وارسی مجدد و کالبدشکافی امور را احساس نکند چرا که کار را بدون نقص میبیند. این روش شما را قادر خواهد ساخت تا امکانات بیشتری در راستای تعالی سازمان طلب کنید و رئیس شما هیچ تردیدی درباره دادن این ابزار به شما نخواهد داشت.
3) چندگام فراتر بیاندیشید
تفکر پیشاپیش و آیندهنگرانه موهبتی ارزنده برای سازمان و راس آن است.
در مورد هر شغلی قابل تصور است که بیشتر فعالیتها در ارتباط با فعالیتهای دیگر هستند، بنابراین بهترین کاری که شما میتوانید انجام دهید این است که قبل از اینکه نقش شما در زنجیره به پایان برسد، به سراسر این پیوند سیستماتیک فکر کرده و نگاهی جامع نگر را چاشنی آن کنید.
4) افراد زیر دست خود را مربیگری کنید
مربیگری بر عمق یادگیری افزوده، به تسریع در اجرای خواستهها و افزایش کیفیت زندگی افراد تحت تعلیم میپردازد. مربی حمایت میکند، قدرت میدهد و فرد را پاسخگو میداند، البته مربیگری یک خیابان دوطرفه است. شاگردها نهفقط باید از همكاران ارشدتر خود بیاموزند، بلکه باید مربییابی و مربیگری هم به آنها آموخته شود.
به نیروهای زیردست خود آموزش دهید چرا که به این طریق با سرعت بیشتری میتوانید توقعات رئیس خود را برآورده کنید ضمن آنکه آنها نیز در آینده میتوانند نقش مربی را تقبل کنند و آموزش دیگر افراد را عهدهدار شوند.
مربیگری فایده مهمتری هم دارد، وقتی شما توصیههای مفیدی را ارائه میکنید و این فرصت را فراهم میکنید تا آنها خود به توسعه مهارتهایشان بپردازند، مهارتهای رهبری شما بروز خواهد کرد. هرکسی تواناییهای ذاتی رهبری را ندارد اما بسیاری از مهارتهای مرتبط با آن قابل یادگیری و پرورش است. مربیگری اعضای یک تیم روش خوبی برای پرورش و تقویت مهارتهای رهبری است و بر عمق ارتباط شما با راس سازمان میافزاید.