پیتر دراکر هم میگوید: فرهنگ، استراتژی را سر صبحانه میبلعد. این مهم اهمیت و نقش مدیران ارشد فرهنگ را گوشزد میکند. این مدیران روابط سازمانی و روابط سازمان با جامعه را مدیریت کرده، اهداف سازمان را تعریف و واحدهای شرکت را به طور موثر در یک راستا قرار میدهند. ضمن آنکه نقش رابط میان کارکنان و مدیران ارشد سازمان را ایفا و لحن ارتباطات سازمانی را تعیین میکنند. بعلاوه مدیران ارشد فرهنگی نقش ناظر در فرآیندهای تصمیمگیری پیرامون جذب و نگهداشت نیروی انسانی را عهدهدار هستند. در واقع مدیران ارشد فرهنگ در سازمانهای پیشرو نه تنها به ایجاد احساس، تجربه و روحیه عالی در میان کارکنان اهتمام دارند بلکه خود را ملزم میدانند که پابهپای ارزشهای سازمانی به نیروها جهتدهی کنند.
اگر بخواهيم بهرهوري سازمانهاي خودمان را بالاتر ببریم، نباید و نمیتوان خود را بينياز از دانشی بدانيم كه استعدادها و نوابغ دنيا براي اداره یک سازمان خوب آن را توسعه دادهاند. بنابراين بايد حتما از اين دانش كه نتيجه دستاورد بشري است استفاده كنيم و آن را به كار بگيريم.
در واقع خوب اداره شدن سازمانهای موجود و موفقیت سازمانهای جدید منوط به استفاده از دانش مدیریت است. وانگهی مدیران بنگاههای اقتصادی می بایست در سه حوزه علوم درون سازمانی – علوم تحلیل و رصدگری محیط و همچنین علوم حوزه رقابت خصوصاً مارکتینگ اطلاعاتشان را به روز کنند تا بتوانند مدیریت شایستهای بر سازمان خود داشته باشند. به ویژه اهمیت علوم حوزه رقابت غیرقابل انکار است. در کتاب بازاریابی خدمات میخوانیم که رقابت منشأ علم بازاریابی است. تا زمانی که بازارها رقابتی نبودند علم و هنر بازاریابی مورد توجه نبود. به محض رقابتی شدن بازارها در مسابقه دستیابی به مشتریان، نیاز به ارتقاء، دانایی در خصوص بازاریابی در کار و کسب ها آشکار شد. اما هنوز هم رویکرد مدیران در برخورد با رقابت متفاوت است.
بعضی از مدیران کار و کسبها ترجیح میدهند کار خود را به بهترین شکل انجام دهند و نیازی به زیر نظر گرفتن رقبا ندارند. بسیاری از کار و کسب های دیگر به سادگی دنبالهرو رقبایشان هستند و برای مقابله با تغییرات از حرکات رقبا الگوبرداری میکنند.
فارغ از رویهی مدیران، کار و کسب ها در فضای کنونی نیازمند مطالعه و بررسی رقبا هستند. نمیتوان کار و کسبی به راه انداخت اما رقبا را مورد توجه قرار نداد.
تحلیل رقبا در بازاریابی در چند زمینه نقش مهمی دارد:
فراهم آوردن اصولی خردمندانه برای ایجاد استراتژیهای رقابتی آینده
کمک به مدیران برای درک نقاط ضعف و قوت خود در رابطه با رقبا
درک استراتژی رقبا در گذشته، حال و از همه مهمتر در آینده
کمک به پیشبینی بازگشت سرمایه در آینده
وانگهی کافی است سری به روزنامهها بزنیم و خواهیم دید که بیش از نیمی از مشاغل به حوزههای مارکتینگ ربط پیدا میکند و لذا نکته مهم دیگر جذب افراد توانمند در زمینه بازاریابی و علوم رقابتی به سازمان است . چرا که بازارها رقابتیتر شدهاند و علوم بازاریابی به شکل جدیتری وارد ادبیات کار و کسب در ایران شده است. اما نکته مهم استعدادیابی و ورود افراد توانمند به این حوزه است که این وظیفه عمدتا بر عهده مدیران و مدیران منابع انسانی سازمانها قرار دارد. هرچند که مشاوران حرفهای نیز به شرکتها کمک می کنند تا راهکارهای مناسب را در فضای پرچالش و رقابتی عصر حاضر بهتر تشخیص دهند و بتوانند نیروهای مستعدتری را به سازمان خود وارد کنند. از آنجائي كه بازاريابي مانند بسياري از دانشهاي ديگر امروز امري تخصصي شده است، اتكاي مديران شركتها به روشهاي سنتي گذشته و پيروي از تجربههاي قبلي كافي نيست و بايد به محض عوض شدن شرايط رقابت، از شيوه هاي جديد بازاريابي استفاده نمود. از آنجائي كه امروزه مديران شرکتها نیاز به دانش، مهارت و تخصص بازاریابی در به كار بستن اين شيوهها را بیش از گذشته احساس میکنند استفاده از خدمات يك مشاور بازاريابي كاملاً بديهي به نظر ميرسد.
در واقع هر کسی نباید وارد این حوزه شود و بهتر است ابتدا جوانان با تستهای شخصیتی که نزد افراد صاحب صلاحیت انجام میدهند از شم یا ذات خویش آگاه شوند. اگر مناسب این حرفه بودند، سپس نسبت به کسب اطلاعات و افزایش دانش بازاریابی اقدام کنند، ایشان میتوانند با حضور در دورههای میان مدت بازاریابی ( برای مثال دوره جامع مدیریت بازاریابی) و با خواندن کتب متعدد که بسیار زیاد شدهاند بُعد دانش خود را تقویت کنند.
اما نکته بعدی که نمیشود از آن گذشت، تجربه است ما باید تجربه خودمان را هم با کار عملی بالا ببریم. لذا شایستگی با تجربه به دست میآید و مدارک تحصیلی و دورههای آموزشی فقط گامهای نخست برای حرفهای شدن هستند.